آيا انسان با ميمون نياي مشترك دارد يا موجودي متفاوت است

۷۱۹ بازديد

يكي از سوالاتي كه هميشه بين داروينيست ها و الاهيون مورد بحث بوده است مبدا آفرينش انسان بوده است از نظر داروين و پيروان ان انسان و ميمون جدي مشترك داشته اند كه در طي تكامل اين دو گونه از هم جدا شده اند ولي اين نظريه از نظر الاهيون مطرود ميشود انها ميگويند كه انسان سرشتي از خاك دارد و با هيچ حيواني اشتراك نيايي ندارد و به صورت مجزا در جهان افريده شده است حال به بررسي اين دو نظر و ارتباطات بين انها و اختلافات بينشان مي پردازيم

ابتدابه برخي از مشتركات بين الهيون و داروين مي پردازيم كه در اينجا از سخنان قران كريم بهره برده ايم

حال به برسي آيات قرآن در باره تكامل مي پردازيم:

 در سوره انبيا آيه 30نوشته شده است هر چيز زنده اي را از آب پديد آورديم 

 در آيه 45 سوره نور نوشته شده است:

و خداست كه هر جنبنده‏اى را [ابتدا] از آبى آفريد پس پاره‏اى از آنها بر روى شكم راه مى‏روند و پاره‏اى از آنها بر روى دو پا و بعضى از آنها بر روى چهار [پا] راه مى‏روند خدا هر چه بخواهد مى‏آفريند در حقيقت‏خدا بر هر چيزى تواناست

اين دو آيه نيز به موضوع در امدن جانداران از آب اشاره مي كند كه يكي از مراحل تكامل است و در اين مطلب بطور مفصل به آن پرداخته ايم.


در سوره زمر آيه 6 نوشته شده است:

(خدا) هشت جفت (4 نوع) از دامهارا براي شما پائين آورد.

اين آيه دقيقا به تغير در اندازه حيوانات در اثر انتخاب طبيعي مي پردازد.كه داروين نخستين بار به آن پرداخت.و در اين پست به طور مفصل به آن پرداخته ايم.

حال آيه اصلي كه مد نظر اين پست است مي پردازيم در آيه ۱۳۳سوره النعام نوشته شده است كه :

وَرَبُّكَ الْغَنِيُّ ذُو الرَّحْمَةِ إِن يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَسْتَخْلِفْ مِن بَعْدِكُم مَّا يَشَاء كَمَآ أَنشَأَكُم مِّن ذُرِّيَّةِ قَوْمٍ آخَرِينَ ﴿۱۳۳﴾و پروردگار تو بى‏نياز و رحمتگر است اگر بخواهد شما را مى‏برد و پس از شما هر كه را بخواهد جانشين [شما] مى‏كند همچنانكه شما را از نسل گروهى ديگر پديد آورده است

اين آيه دقيقا به موضوع اصلي پست كه پديد آمدن انسان از ميمون است مي پردازد.دانشمندان مي ګويند تكامل ميمون به انسان از ۸۵ تا ۵۵ ميليون سال قبل صورت گرفته است و تغيراتي كه در ميمون ها پديد آمد از جمله راه رفتن روي دوپا استفاده از دستان و استفاده از ابزار منجر به پيدايش انسانهاي نخستين و سپس انسان امروزي شده است كه در اين لينك مي توانيد بطور مفصل در باره آن مطالعه فرماييد.و اين آيه نيز بطور مستقيم اشاره مي كند كه خدا  شما را از نسل گروهي ديگر پديد آورد.

در آيات ۶۰ تا ۶۲ سوره الواقعه نيز قرآن كريم وجود انسان هاي اوليه يا نئاندرتال ها را تاييد كرده است:

عَلَى أَن نُّبَدِّلَ أَمْثَالَكُمْ وَنُنشِئَكُمْ فِي مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿۶۱﴾وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولَى فَلَوْلَا تَذكَّرُونَ ﴿۶۲﴾  [و مى‏توانيم] امثال شما را به جاى شما قرار دهيم و شما را [به صورت] آنچه نمى‏دانيد پديدار گردانيم ﴿۶۱﴾ و قطعا پديدار شدن نخستين خود را شناختيد پس چرا سر عبرت گرفتن نداريد.﴿۶۲﴾

در آيه  ۶۱ نيز به مساله جايگزيني اشاره كرده است اين نقطه نيز قابل ذكر است كه انسان امروزي نيز در حال تغيرات و جهش ژنتيكي است و نسل به نسل تغير مي كند.در آيه ﴿۶۲﴾ نيز خداوند به پديدار نخستين اشاره مي كند كه بي شك به اين مساله به گونه انسان هاي اوليه و نئاندرتال مرتبط مي شود.كه با ميمون ها و انسان هاي نخستين متفاوت بوده اند.كه در باره نئاندرتالها مي توانيد در اين لينك  مطالعه كنيد.

همچنين حضرت علي نيز از موجودي بنام نسناس نام مي برد كه به انسان شبيه بوده است و قبل از انسان بروي زمين مي زيسته است اين مساله نيز ممكن است به موضوع انسان هاي نئاندرتال كه نياكان انسان هاي امروزي بوده اند ولي هم اكنون وجود ندارند اشاره نمايد.

حال به موضوع آدم و حوا مي پردازيم.

بنا به اكثر روايات اسلام و يهود و حديثي از امام جعفر صادق (ع) بهشت آدم و حوا يكي از باغهاي زميني بوده است و بروي زمين بوده است چون اگر در آسمان بود امكان اخراج انسانها از بيشت وجود نداشت.شيطان نيز كه در قرآن به صراحت از آن بعنوان جن ياد شده يكي از احالي زمين بوده است.و آدم و حوا از يك بهشت زميني اخراج شده اند كه از آن بعنوان باغ عدن ياد شده است و هبوطي از آسمان به زمين در كار نبوده است. طبق اعتقاداتي كه بين اكثر الهيون وجود دارد باغ عدن پس از خروج آدم و حوا از آن به زير آّب رفته است پس اين مطلب نيز ميتواند با نظريه داروين مطابق باشد چرا كه نياي مشترك انسان و ميمون نيز بايد در جنگل ها ميزيسته باشد كه در روايات از آن به عنوان باغ ياد شده است

 

 

و حال وقت آن است كه به بحث نئاردتال ها بپردازيم همان گونه اي كه امام علي (ع) آنها را به تفسيري نسناس معرفي كرده است

نئاندرتال ها يكي از اقوام قديمي بشر بودند كه از 300 تا 100 هزار سال قبل ظهور كرده و در حدود 35 تا 24 هزار سال قبل جاي خود را به انسان مدرن امروزي دادند.محل سكونت اين انسان ها از اروپاي شرقي تا آسياي مركزي و همچنين در حدود شمالي از منطقه اي كه اكنون كشور بلژيك قرار دارد تا درياي مديترانه و آسياي غربي را شامل مي شده است.جمعيت هاي انساني مشابهي در همان زمان در آسياي شرقي و آفريقا زندگي مي كردند.به علت زندگي نئاندرتال ها در مناطق سرشار از غارهاي آهكي استخوان هايشان به خوبي حفظ شده است.اين گروه از انسان هاي قديمي به اين علت كه تحقيقات فراواني روي آنها انجام شده بيشتر از بقيه گروه هاي قديمي شناخته شده تر هستند.نام نئاندرتال از دره نئاندر مشتق شده، اين دره در نزديكي شهر داسلدورف آلمان قرار دارد.جايي كه معدن كاران بخش هايي از اسكلت يك انسان را در غاري و در سال 1856 كشف كردند.

باقي مانده هايي يافت شده در دره نئاندرشامل 16 قطعه مي شود.بلافاصله پس از كشف عدم توافقي به وجود آمد كه استخوان ها نشان دهنده نوعي كهنه و منقرض شده از بشر يا انسان هاي غيرطبيعي مدرن هستند.ديدگاه سابق در سال 1886 وقتي كه اسكلت دو نئاندرتال با ابزارهاي سنگي دوره پارينه سنگي و استخوان حيوانات مرده در غاري در منطقه اسپاي بلژيك پيدا شد، نشان داد كه درست است.

 به مدت كوتاهي پس از كشف اسپاي تا حدود سال 1910تعدادي از اسكلت نئاندرتال ها در اروپاي غربي و مركزي يافت شد.با استفاده از اين اسكلت ها به عنوان پايه و اساس ، دانشمندان نئاندرتال ها را به عنوان يك نيمه انسان باز سازي كردند.موجودي كه به طور كامل راست قامت نبود و از درجه هوشي پايين تري نسبت به انسان امروزي برخوردار بود.بر اساس اين ديدگاه نئاندرتال ها حد وسطي از انسان مدرن امروزي و انسان نماها هستند.آنها به هيچ يك از انواع بشر كه تا قبل از آن شناسايي شده بود شباهت نداشتند علاوه بر اين آنها جزو اجداد انسان هاي امروزي محسوب نمي شوند.فقط بعد از جنگ جهاني دوم اشتباهاتي در اين تصور از نئاندرتال ها شناسايي شد.و بعد از آن اتفاق ديدگاه تكاملي نئاندرتال ها با انسان هاي امروزي بسيار به هم نزديك بود.ديدگاه دوم نئاندرتال ها را در گونه انسان هوشمند مي گنجاند اما به صورت يك زيرشاخه متمايز.

اسكلت نئاندرتال هايي كه در غارها و پناه گاههايي در اروپا،آسياي جنوب غرب و حتي در ازبكستان در آسياي مركزي يافت شد باقي مانده هاي فراوان استخواني و مواد باستان شناسي مرتبط را براي درك و فهم بهتر اين انسان هاي اوليه فراهم مي كند.

منشا نئاندرتال ها و تكاملشان

مدارك فسيلي صدها هزارساله نشان از كاهش تدريجي اندازه و ويژگي هاي جسماني و همچنين افزايش برخي جزئيات و ويژگي ها در نئاندرتال ها دارد.تغييرات بين اجداد نئاندرتال ها و خود نئاندرتال ها ويژگي هايشان را جالب توجه مي كند .اندازه مغز نسبت به حجم بدن به مانند انسان امروزي به طور تدريجي افزايش يافته است.صورت آنها مانند اجدادشان بزرگ و به ويژه دراز بود.از ديگر ويژگي هاي بارز اين گونه از انسان ها داشتن پشته يا طاق ابرو برآمده ، چانه متمايل به عقب و ساختار دنداني متفاوت بود.دندان هاي آسياي آنها مانند انسان هاي مدرن كوچك بوده و بر همين اساس عضلات جونده و گونه ها كوچك و منقبض بوده است.

دندان هاي پيشين و نيش آنها همچنان بزرگ مانده بود، اين نشان مي دهد كه آنها مانند اجدادشان از اين دندان ها به مانند گيره يا دست سوم استفاده مي كردند.

بدن نئاندرتال ها نسبت به اجدادشان تغييرات كوچكي را به خود ديده است.آنها داراي شانه هاي پهن،در اندام فوقاني بسيار عضلاني،قفسه سينه عريض ، ران هاي قدرتمند و خستگي ناپذير و همچنين داراي پاهاي(مچ به پايين) بزرگ و قدرتمندي بودند.هيچ چيزي در اندام آنها وجود ندارد كه نشان دهد آنها از انسان مدرن مهارت كمتري داشته يا اينكه قابليت راه رفتن موثر را نداشته باشند.جزئيات استخوان دست اين انسان ها نشان مي دهد كه تاكيد بر قدرت بيشتر از دقت و مهارت بوده است ، به نظر مي رسد كه آنها همه اين ويژگي ها را از اجدادشان به ارث برده باشند.

نئاندرتال ها همچنين از لحاظ ظاهر و صورت نسبت به ديگر انسان هاي اوليه در آسياي شرقي يا آفريقا متفاوت بودند،در درجه اول حفظ دندان هاي بزرگ پيشين و نيش ، بيني بزرگ ، و صورت بزرگي كه بتواند دندان ها را پوشش دهد.در تمام جمعيت هاي انسان اوليه ، بزرگي صورت و اندازه دندان هاي پرمولار و مولار(دندان هاي آسيايي كوچك و بزرگ) كاهش داشته است.

سرنوشت نئاندرتال ها به طور نزديكي با ظهور انسان هاي مدرن ارتباط داشته است.در طول سال ها نئاندرتال ها به مانند هرچيزي به تصوير كشيده شدند ، از گونه اي كه در تكامل به بن بست رسيده تا جد مستقيم مردم مردن اروپايي و آسيايي غربي.

مدارك فسيلي نشان مي دهد اين انسان ها اولين بار در كشورهاي جنوبي صحراي آفريقا و در حدود 100 هزار سال قبل تكامل يافته اند.متعاقبا آنها در مرزهاي شمالي در حدود 40 هزار سال قبل پخش شدند.در نتيجه نئاندرتال هاي آسياي جنوب غربي و مركزي و همچنين اروپاي مركزي در سطوح مختلفي در داخل جمعيت هاي انسان هاي مدرن پخش شدند.حتي در مكاني در اروپاي غربي محققان ادعا كردند مدرك فسيلي وجود دارد كه نشان مي دهد نئاندرتال هاي قديمي با انسان هاي مدرن اوليه آميزش كرده اند.

تفاوت هاي جسماني بين فسيل هاي نئاندرتال و باقي مانده هاي انسان مدرن اوليه نشان مي دهد ستبري كه ويژگي همه انسان هاي اوليه بوده در سطح گسترده اي كاهش پيدا كرده است.اندام هاي فوقاني باريكتر شده اند ، اگرچه حتي با استانداردهاي انسان امروزي آنها هنوز هم بسيار عضلاني محسوب مي شدند، همچنين آناتومي و شكل دست بيشتر به سمت دقت و ظرافت تغيير پيدا كرده تا كارهاي قدرتي.

پا هنوز هم قدرت خودش را حفظ كرده بود ، كه اين بازتاب ويژگي جمع آوري غذا و شكارگري جمعيت هاي انساني در عصر پليوستوسن است.دندان هاي پيشين كوچكتر و صورت كوتاه تر شده ، چانه كامل و به جلو متمايل شده و ابرو ها ديگر داراي طاق ابرو نبودند.جمجمه مرتفع تر و گردتر شد اما بزرگتر نشده است.استفاده از ابزار و فرهنگ شكل يافته و درست شده اما هيچ ويژگي بدني وجود ندارد كه مستقيما نشان دهد نئاندرتال ها از انسان هاي ديگري كه در آن زمان زندگي مي كردند باهوشتر يا كم هوشتر بوده باشند.

 

پس از نئاندرتال ها بايد به بحث ژنتيك انسان و ميمون اشاره اي كرد كه به گفته داشمندان چيزي در حدود 99/9 درصد از ژن هاي انسان و ميمون شبيه به هم بوده وتفاوت بين انسان و ميمون در تفاوت بين همين 0/1 درصد ميباشد كه منجر شده تا ما متفكر متكلم و صاحب اختيار تام باشيم

 

 

اما اختلافات بين الاهيون و داروينيست ها

داروين اذعان داشت كه انسان و ميمون از يك نياي مشترك بنا به دلايل بالا مشتق شده اند اما الاهيون آفرينش انسان را يك معجزه ميدانند و به گفته انان انسان به دور ار سير تكامل جهان به صورت يكباره انسان و طي مراحلي جدا از آفرينش مابقي موجودات آفريده شده است در تعريف معجزه بايد گفت كه به عملي گفته ميشود كه عجز وناتواني افراد ديگر را ميرساند و از سوي ديگر گفته ميشود كه همواره در طبيعت معجزه وجود دارد ولي گاهي سرعت آن به اذن خدا بالا مي رود كه ما به صورت ملموس و واضح آن را درك ميكنيم و انسان نيز بر اساس معجزه آفريده شده است مثال بارز آن معجزه شتر صالح (ع) است كه در كنار نهري پر آب از دل سنگ و خاك موجودي چون شتر به وجود آمده است

 

 

 

نظر نويسنده

اما با ادغام اين دو نظريه ميتوان گقت كه انسان مجزا از طبيعت جهان آفريده شده است اما با نظم و ترتيب جهان آفريده شده است و از سويي چون آفرينشش يك معجزه است تكاملي كه در جهان طي ميليون ها سال اتفاق افتاده در مورد انسان در طي مدت زمان بسيار كوتاهي رخ داده است در واقع به نظر بنده آفرينش انسان موازي آفرينش جهان بوده است

 

با تشكر منتظر نكته نظرات شما دوستان هستم

نويسنده: سعيد چمني

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.